این روزها هر جا قدم میگذارم و با هرکسی برخورد مینمایم نمیتوانم در مورد مصر و اتفاقات آنجا سخنی به میان نیاورم و ناراحتی خویش را از آنچه در آنجا روی میدهد پنهان دارم در همین راستا بارها مورد سرزنش قرار گرفتهام که با وجود اینهمه مشکلات درون جامعهی خویش چرا بایستی برای دیگران دل سوزاند. همدردی با دیگرانی در قارهای دیگر و با ملیتی متفاوت چه معنی داشته که بایستی زندگی روزمره آدمی را تحت تأثیر قرار دهد. ولی چه باید کرد نمیتوان نفاقگونه با قضایا برخورد کرد و آنچه در درون آدمی میگذرد را نادیده گرفت و اندیشه و انگیزهی خویش را سرکوب کرد. در جهانی که جمع کثیری به خاطر باخت تیم مورد علاقهیشان آرامش را از خویشتن سلب نموده؛ ناراحت و متأثر شده و حتی در پارهای مواقع از شدت ناراحتی اقدام به خودکشی مینمایند، چگونه میتوان انسان بود و نسبت به مصائبی که گریبانگیر جامعهی مصر شده است بیتفاوت بود. چگونه میتوان مسلمان بود و از مصایب مردمانی که در این روزها و شبها از طریق کانالهای ماهوارهای با ایشان بودهایم، بعد از پیگیری، بیتفاوت زندگی روزمره را از سربگیریم. بهراستی بایستی شبی را تا صبح با آنها گذراند و آن وقت قضاوت نمود نه اینکه از طریق شبکههای بیبی سی؛ صدای آمریکا و العربیه و یا از نگاه مفسرانی مغرض و یا گزارشگرانی چون حسیب عمار (۱) قضایا را دنبال کرد؛ به همین دلیل شیخ صفوت حجازی (دبیرکل مجلس امنای انقلاب) کاترین اشتون و تمامی جامعه جهانی را دعوت میکند تا سری به میدان رابعهی عدویه زده و از نزدیک نظارهگر اعمال و گفتار معتصمین آنجا باشند و آن وقت قضاوت کنند.
آری این روزها اتفاقات بسیاری مرا به تأمل وا میدارد و ناراحت میکند وقتی نفاق سیاسی را در جبههی حامیان کودتا مشاهده مینمایم که تمام اصول و مبانی خویش را زیر پا له کرده و تنها دشمنی آنها با اسلام و اخوان آنان را دور هم جمع نموده است چگونه میتوان ناراحت و متأثر نشد؟
احزاب لیبرال و سکولاری که مدعی آزادی و عدم دخالت دین در سیاست هستند ولی با وجود این به شیخ الازهر و رهبر قبطیان (دو نماد دینی) جهت مشروعیت بخشی به کودتای خویش پناه بردهاند. برای خویش آزادی تجمعات و رسانه را میخواهند و از برخورد محمد مرسی با یک کمدین فریاد وا آزادی سر میدهند؛ ولی تجمعات رابعه و سایر میادین را بر نتافته و از بستن کانالهای ماهوارهای و روزنامههای اسلامی و بازداشت سران احزاب اسلامی در پوست خویش نگنجیده و ابراز شادمانی مینمایند و در توجیه آن، اقامهی دلیل مینمایند.
مسلمانانی که براصول و مبانی خویش مبنی بر دخالت دین در سیاست؛ ظلم ستیزی و مظلومنوازی و بسیاری از اصول و مبانی دیگر سرپوش نهاده و با مسیحیان؛ لیبرالها و پس ماندههای حسنی مبارک در میادین به رقص و پایکوبی و شرابخواری پرداخته و بر تعداد آنها در تجمعات میافزایند.
باقیماندههای حسنی مبارک که لباس تکنوکرات پوشیده و خوی استبدادی و دیکتاتوری خویش در طی سالها حاکمیت بر مصر را زیر این لباس پنهان نموده و برای نجات مصر از شر اسلام سیاسی وارد صحنه شدهاند.
مسیحیان هم که تکلیفشان مشخص و معلوم است آنها با تحریف انجیل نه پایبند به شریعت پیامبرشان عیسی(رض) بوده و نه به قرائت قرون وسطی از انجیل، عمل میکنند، (تئوکراسی) نه قرائت مدرن از انجیل را _دینداری در کلیسا_ میپذیرند و با همپمانان خویش در تحریر جمع شدهاند.
ارتش هم که نقش اساسی خویش در دفاع از مرزها، در برابر دشمنان خارجی را با حفاظت از مرزهای اسراییل در پایبندی و مراقبت از کمپ دیوید و کمک به تشکیل دولت لیبرالی عوض نموده است. برای جمع تحریر شربت برده و با فراهم آوردن افطاری بزمشان را آراسته و با تسلط بر رسانهها؛ چراغانی کردن فضای تجمع و فیلم برداری از بالا و بزرگنمایی تعداد ایشان نقشه صهیونیستی، غربی و عربی را به نحو احسنت اجرا میکند. ژنرال ارتشی که در سایهی قدرت اسلحه و تانک و در نهایت غرور به جای تسلی بخشی به روان افرادی که حقشان ضایع گشته و کشته و مجروح دادهاند، بهعنوان یکهتاز عرصهی سیاست مصر _حتی با نادیده گرفتن رئیس منصوب خویش (عدلی منصور)_ در حضور جمعی مزدور فرخوان لشکرکشی خیابانی، برای سرکوب و مقابله با آن جمع مظلوم را به بهانهی مقابلهی با ارهاب و ترور، میدهد.
همچنین نمیتوان از اتفاقاتی که روزانه در رابعه عدویه میگذرد ناراحت و متأثر نشد. وقتی لحظاتی پس از خاموشی تلویزیون جهت سحری خوردن؛ دوباره آن را روشن کرده و جنازههایی در پیش چشمان قرار میگیرد که با شلیک مستقیم به سر و سینه بر زمین افتاده و در خون خویش غلطیدهاند؛ جنازه از جوانانی که در اوان دوران جوانی و با آمال و آرزوهای فراوان این دوران؛ جوانانی که حق حیات داشته و بایستی از مواهب حیات دنیوی برخوردار باشند قربانی بقا؛ قدرتطلبی و ارضای غرایز جمعی محدود میشوند؛ آن وقت که پدر و مادر پیری که با پنج دختر در صحن رابعه حاضر شده و بر جنازهی فرزندشان نماز میخوانند؛ جنازهی پزشکی که جهت کمک و یاری به مظلومان در نقاط مختلف جهان از جمله سودان و لیبی و... حاضر شده و جنازههایی را مشاهده مینمایی که در نماز و از پشت مورد اصابت گلوله واقع شدهاند و یا در اثر اختناق انواع گازهای سمی و نامتعارف بر زمین افتادهاند و مجروحانی که از نقاط مختلف بدن اعم از چشم؛ دست و پا و... به طرز فجیعی آسیب دیدهاند و آه و نالهی زنان و مردان و پیر زنان و پیرمردانی را که با چشمان گریان دست به سوی آسمان بلند نموده و از وضع موجود مینالند و با خشمهایی مواجه میشوی که در درون خفه شدهاند؛ سر و سینههایی که سپر گلوله واقع شدهاند؛ و نه تنها احقاق حقی صورت نمیگیرد بلکه در نهایت بیشرمی ارهابی و تروریست هم خوانده میشوند، چگونه میتوان ناراحت و متأثر نشد؟ در اینجا به یاد این جملهی پیامبر-صلی الله علیه وسلم- میافتم که در زیر تازیانههای شکنجه مسلمانان را به صبر دعوت نموده و با جملهی: آل یاسر صبر کنید که خداوند با ماست به آنها تسلی میبخشید.
همچنین نمیتوان از موضعگیری رسانههای داخلی و خارجی در مورد اتفاقات مصر بیتفاوت بود و متألم و متأثر نشد.(۲)
از موضعگیری فردی که خویش را کارشناس ارشد مسایل خاورمیانه و دنیای عرب مینامد (رویوران) در رسانهای با مخاطبان میلیونی در نهایت جهالت نسبت به تاریخ ۸۰سالهی اخوان و اصول و مبانیش تسویه حساب شخصی و مذهبی و عقدهگشایی خویش را جایگزین تحلیل مینماید. کارشناسانی که از ترس اینکه مبادا هنگام دفاع از حق پایمال شده متهم به دفاع از اسلام شوند بارها در سخنان خویش از اسلام و مسلمین اعلام برائت میکنند. رسانههایی که به جای تمرکز بر صلابت و ایمان معتصمین بر ریش آنان متمرکز میشوند و در ایجاد خشونتها _ با وجودی که همهی کشتهها از حامیان مرسی است_ بیشتر حامیان مرسی را مقصر جلوه میدهند. رسانههایی که در روز کشته شدن دوازده نفر از معتصمین میدان رابعه به جای پرداختن به این کشتهها حدود نیم ساعت از برنامهی خویش را به تولد نوهی ملکهی بریتانیا اختصاص میدهد. (بیبیسی) از موضعگیری رسانههایی که بر آسیب دیدن حیوانی مرثیه سرایی نموده؛ برای دفاع از حقوق هم جنس بازان؛ لخت و عریان نمودن زنان در همین مصر و تونس برنامهها ساخته و آن را دفاع از کرامت انسانی قلمداد میکنند؛ ولی نگاهی کاملاً یک طرفه و مغرضانه نسبت تمامی قضایای مربوط به مسلمان داشته و حتی برای یک بار یکی از حامیان محمد مرسی را دعوت نمیکند تا پاسخگوی شبهات و اتهامات وارده بر آنان باشند. به خصوص وقتی که مشاهده میشود مقلدانه قضاوت تمام افراد جامعه از تحصیل کرده و عوام بر اساس این رسانههاست تأسف آدمی بیشتر میشود...
از همهی این قضایا ناراحت کنندهتر و دردناکتر موضعگیری جمعی از علما از جمله شیخ الازهر؛ سران حزب نور؛ عبدالنعیم ابوالفتوح (رئیس حزب مصر قوی) و بزرگان سلفی چون شیخ حوینی و محمد حسان میباشد که اتخاذ نمودهاند. اگر رفتار برخی عوام به دلیل جهالت؛ فریب رسانهای قابل توجیه باشد موضع این افراد به خصوص پس از روشن شدن بیشتر قضایای کودتا و صف بندی دو طرف آن هم در روز فرقان (جمعه ۱۷ رمضان) برایم قابل تعجب است. علما به دلیل جایگاهی که در جامعه دارند؛ نقششان هم به دلیل مشروعیت بخشی به حاکمیت استبدادی و هم به دلیل دخالت در اغفال مردم و عوام فریبی بسیار نمایان و برجسته است. سکوت و یا حتی حمایت از دولت نامشروع؛ بدان مشروعیت داده و عذر و بهانه را به دست عوام در راستای همراهی با استبداد میدهد. خطر انحراف علما به حدی است که استاد شهید ناصر سبحانی رخصت خداوند در آیات آل عمران و نحل را تنها اختصاص به عوام دانسته و علما را از آن استثنا مینماید؛ ایشان بر این باور است که داعی برای خویشتن زندگی نمیکند بلکه زندگیش را فدای دعوت و شهادت به سوی الله نموده و در دعوتش فانی گشته و چون در مسیر دعوت همواره تهدید طواغیت وجود دارد؛ عدولشان از شهادتی که دادهاند به دلیل تجلی و امامت ایشان در دین بر امت؛ به کلیت دین لطمات و صدمات جبران ناپذیری وارد مینماید.
(لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّـهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِيرُ)[آل عمران:28]، مؤمنان نباید مؤمنان را رها کنند و کافران را به جای ایشان به دوستی گیرند و هر که چنین کند وی را در چیزی از (رحمت) خدا نیست؛ مگر اینکه (ناچار شوید و) خویشتن را از (اذیت و آزار) ایشان بازدارید (به خاطر حفظ جان تقیه کنید.) و خداوند شما را از (نافرمانی) خود برحذر میدارد و بازگشت (همگان) به سوی اوست.
(مَن كَفَرَ بِاللَّـهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَـٰكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّـهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)[نحل:106] کسانی که پس از ایمان آوردنشان کافر میشوند به جز آنان که وادار به اظهار کفر میگردد و در همان حال دلهایشان ثابت بر ایمان است. آری چنین کسانی که سینهی خود را برای پذیرش مجدد کفر گشاده میدارند خشم تند و تیز خداوند گریبانگیرشان میشود و عذاب بزرگی دارند.
در طول تاریخ جامعهی اسلامی پس از خلافت راشده، علما موضعگیریهای متفاوتی در قبال حاکمیت سیاسی عصر خویش اتخاذ نمودهاند که به تطبیق عملی آن در مصر پس از کودتای نظامیان اشاره میشود:
علمای درباری:
دولت زدگی و عوام زدگی در طول تاریخ اسلام بزرگترین آفتی بوده که گریبان بسیاری از علما را گرفته و بسیاری را به سوی پرتگاه گمراهی سوق داده است. علمایی که همواره از سوی کانونهای قدرت و عوام مقلد، مورد حمایت واقع شدهاند. کانونهایی که در لوای این عالمان به حیات سیاسی و چپاول مردم ادامه داده؛ بدعت عوام را توجیه نموده و بر خرافات و شرک آنان لباس مزوّر دین پوشاندهاند. این علما که همواره از دولت و ملت ارتزاق نمودهاند و سقف شریعت را بر روی ستونهای لرزان و پوشالین معیشت بنا نهادهاند_ معیشتی که آلوده به سود و زیان مادی؛ غرایز سیری ناپذیر؛ مصلحت اندیشهای دنیوی؛ راحت طلبی؛ سبک و سنگین کردن و در نظر گرفتن جان و نان و عیش و نوش است، همیشه خرسندی خلق را بر رضای خالق ترجیح داده و امتی را به بهای دولتی میفروشند. چنین علمایی مبلّغ شریعتی هستند که افیون تودهها در راستای سرمستی و شادکامی صاحبان قدرت جامعه است. شریعتی که رنگ باخته؛ چهره عوض کرده؛ به خدمت حکام جور در آمده و به استثمار مادی و معنوی عوام میپردازد. جهت دوری از فتنه به کودتا رسمیت میبخشد؛ سپس جهت جلوگیری از فتنهی بیشتر به اعتکاف و عزلت مینشیند؛ جهت لبیک گویی و خوشحالی حکام جور دوباره اعتکاف میشکند و عوام را دعوت به تجمع خیابانی جهت مقابله با ارهاب و ترور مینماید؛ بر قتل، کشتار و مصدومیت هزاران مسلمان روزه دار و زخم دل یتیمان و خانوادههای شهدا سکوت اختیار میکند و برای تمامی اعمال خویش نیازی به اقامه دلیل نمیبیند و تنها از نماد دینی خویش در این راستا بهره میجوید.
این گروه که جامعهی اسلامی بیشترین لطمات را از رفتار و گفتارشان متحمّل شده علمای درباریی هستند که به عنوان بلندگوهای جریان حاکم و با استناد به متون دینی همواره به توجیه و تأویل رفتار مستبدانهی حُکّام در نظر عامهی مردم پرداختهاند. رذالت آنها و زشتی اعمالشان به اندازهای است که نیازی به اقامهی دلیل علیه ایشان نیست؛ چرا که آنها در دادگاه خدا و خلق محکومند و قباحتِ عمل و گفتارشان بر کسی پوشیده نیست. آنان همچون علمای یهود و تمامی علما مصداق این آیهی قرآن قرار میگیرند که خداوند در موردشان میفرماید:
(إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَـٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّـهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ)[بقره:159]، بیگمان کسانی که پنهان میدارند آنچه را که از دلایل روشن و هدایت فرو فرستادهایم بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب بیان و روشن نمودهایم. خداوند و نفرینکنندگان ایشان را نفرین میکند. یا همچون خری که بار کتاب حمل کرده و محتویات این بار تأثیری عملی در رفتار و گفتارشان ندارد.
(مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ ۚ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)[جمعه:۵]
کسانی که تورات بدیشان واگذار گردید ولی بدان عمل نکردند و حق آن را ادا ننمودند به درازگوشی میمانند که کتابهایی را برمیدارد. مردمانی که آیات خداوند را تکذیب میدارند؛ بدترین مثل را دارند. خداوند مردمان ستمکار را هدایت نمیدهد.
یا همچون سگی به حساب میآیند که جز بیرون آوردن زبان کاری از آنها ساخته نیست. خداوند میفرماید:
(وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ* وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)[اعراف:۱۷۶ـ۱۷۵]
(ای پیغمبر) برای آنان بخوان خبر آن کسی را که به او (علم و آگاهی) آیات خود را دادیم اما او از (دستور) آنها بیرون رفت (و به آنها توجّه نکرد) و شیطان بر او دست یافت و از زمرهی گمراهان گردید؛ اما ما اگر میخواستیم مقام او را با این آیات بالا میبردیم و لیکن او به زمین آویخت و از هوی و هوس خویش پیروی کرد. مَثَل او بسان مثل سگیست که اگر بر او بتازی زبان از دهان بیرون میآورد و اگر هم آن را به حال خود واگذاری زبان از دهان بیرون میآورد. این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب میدارند. پس داستان را بازگو کن؛ بلکه بیندیشند.
آری! اینگونه افراد در هر حال به خاطر دلبستن به حیات دنیوی و راضی شدن به لذایذ این کرهی خاکی برای جامعهی اسلامی و هر جامعهای دیگر همچون علفهای هرز و سلولهای سرطانی به حساب میآیند که جامعه را به سوی نابودی و ساقط شدن سوق میدهند. به همین دلیل توصیهی پروردگار به ایشان آن است:
(وَلا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)[بقره:۴۲]
و حق را با باطل نیامیزید و حق را پنهان نکنید و حال آنکه میدانید.
پس توصیهی به این علما از سوی پروردگار این است که:
(إِلا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولَئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)[بقره:۱۶۰]
بیگمان کسانی که دلایل روشن را پنهان میکنند مورد طعن هستند) مگر کسانی که توبه کنند و به اصلاح (حال خود و جبران مافات) بپردازند و (آنچه را که از پیامبر-صلی الله علیه وسلم- و اسلام و دیگر حقایق میدانند) آشکار سازند؛ زیرا توبهی چنین کسانی را میپذیرم و من بسی توبهپذیر و مهربانم.
علمای عزلت نشین:
جمعی از علمای اسلامی در دوران فتنهای که گریبانگیر جامعه اسلامی گشت؛ فتنهای که منجر به شهادت عثمان(رض) و سپس علی(رض) و اتفاقاتی دردناکی چون حادثه کربلا و حره گردید اعتکاف و کنارهگیری از حاکمیت سیاسی را سرلوحهی زندگی خویش قرار دادند. اگر علمای درباری در مقاطعی به خاطر منافع رأس قدرت به اعتکاف مینشینند این علما اعتکاف را بنا به دلایل زیر در پیش میگیرند:
الف) تزکیه درون: عدهای از علما وقتی که از بازگشت خلافت اسلامی و اصلاح حکام جور ناامید گشتند؛ کنارهگیری و اعتکاف و پرداختن به جنبههای روحانی را در پیش گرفته و مقابله با جور و ستم حکام را به قدر الهی واگذاشتند. نوع افراطی این تفکر با تأسی از عرفان هند و یونان سبب شکلگیری نوعی تصوف افراطی گشت که هر نوع دخالت در سیاست را به دلیل اینکه منجر به دغل بازی و فریب و استبداد میشود نکوهش کرده و توجّه به تزکیه صرف و کنارهگیری از کلیهی نمادهای حیات دنیوی را وجه برنامه خویش قرار دادند؛ یعنی کنارهگیری از عرصهی سیاست کمکم زمینهساز دست کشیدن از کلیهی فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و... در میان این گروه شد. این افراد کم کم بسیاری از لذایذ حیات دنیوی را رها و از بسیاری از امور مباح هم دوری جستند. چنین تفکری سبب رشد و پرورش نوعی رهبانیت اسلامی همانند آنچه در عالم مسیحی وجود دارد؛ گشت. تفکری که مورد استقبال کانونهای قدرت به دلیل تفکیک دو حوزه دین و سیاست از هم واقع شد. حداکثر دخالت این علما در امور سیاسی دعا برای هدایت این حکام جور بود. در واقع میتوان چنین تفکری را نوعی سکولاریسم اسلامی حتی قبل از ورود سکولاریسم مسیحی به جهان اسلام دانست. به طور حتم این علما و طرفداران این فکر را نمیتوان به میدان رابعه کشاند مگر اینکه تحول اساسی و ریشهای در افکار و اندیشهشان ایجاد نمود که نیازمند زمان و مکان مناسب و داعیهای پیامبرگونه است.
ب) روشن نبودن مرز بین حق و باطل: گروهی از علما ممکن است با استناد به عملکرد جمعی از صحابه کرام در زمان خلافت علی(رض) و دور نمودن خویش از فتنه؛ سکوت و حتی عزلت را برگزینند. به طور حتم سکوت و کنارهگیری برخی از صحابه در آن مقطح زمانی را بایستی با توجه به واقعیات زیست جهان آن عصر در نظر گرفت. مسلمانان در آن مقطع در فتنه بزرگی افتاده بودند که از سوی باقیماندههای دول روم و ایران، منافقان، یهودیان و سست ایمانانی که انبوهوار پس از فتح مکه وارد اسلام شده بودند رهبری میشد. در حالی که در اتفاقات مصر با درس گرفتن از آن گذشتهی تاریخی دو جبهه کاملاً مشخص و روشن است. در آن مقطع در دو طرف درگیر _هم جبههی شام و هم جبههی خلیفهی منتخب (که برحق بودند)_ مؤمنینی حضور داشتند که تنها مرجع خویش را شریعت الهی میدانستند در حالی که امروزه مقابلهی حامیان کودتا با اسلام بر کسی پوشیده نیست؛ آنها یا با اسلام دشمنی آشکار دارند و یا خواهان حضور حداقلی اسلام در صحنهی اجتماع هستند.
پس اگر چنان چه افرادی به دلیل روشن نبودن دو جبهه در قضیهی مصر سکوت اختیار نمایند خصوصاً پس از روشن شدن ابعاد بیشتر کودتا در قتل؛ اسارت و سلب آزادیهای رسانهای و موضعگیری اتحادیه علمای اسلامی و اکثریت احزاب اسلامی در سراسر جهان به هیچ وجه عذرشان مورد پذیرش نیست.
در ضمن حتی اگر دو طرف مؤمن هم باشند سایر مؤمنین حق سکوت نداشته و بایستی در درگیری دو طرف مؤمن؛ مظلوم را یاری رسانده و ظالم را سر جای خویش بنشانند. که در این قضیه هم کاملاً روشن است که حامیان مرسی مظلوم واقع شدهاند؛ زیرا حقشان پایمال شده؛ کشته دادهاند، اسیر شدهاند، و از منابع اطلاع رسانی محروم گشتهاند و...
(وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)[حجرات:۹]
هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند در میان آنها صلح برقرار سازید. اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعدی ورزد. با آن دستهای که ستم میکند بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمیگردد و حکم او را پذیرا میشود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد در میان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید؛ عدالت به کار برید؛ چراکه خداوند عادلان را دوست دارد.
به نظرم تلاش جمعی از علما، فقها و قضات که در میان آنها افرادی چون سلیم عوا (کاندیدای پیشین ریاست جمهوری)؛ حسن شافعی (مستشار شیخ الازهر) و طارق بشری و... به عنوان افرادی مستقل و طرحی که ارائه دادهاند هرچند میتواند به حل معضلات و بحران مصر کمک کند ولی نمیتوان آن را در سایهی این آیات توجیه نمود.
ج) پرهیز از افتادن امت در فتنه: چنین رویکردی در قبال حاکمیت استبدادی قدرتمند که فاقد اپوزیسیون متحد؛ منسجم و قوی است و جامعه هم فاقد شرایط لازم برای استقرار حاکمیتی دموکراتیک میباشد هرچند ممکن است با داشتن رویکردی اصلاحگرانه درست باشد (در مورد جامعه سوریه) ولی در مورد مصر صدق نمیکند؛ زیرا اولاً در مصر با دخالت ارتش در ساقط نمودن حاکمیتی دموکراتیک و سپس کشتار وحشیانهی معتصمین و... عملاً فتنه واقع شده است. همچنین احزاب اسلامی هم به دلیل انسجام و مقبولیت و محبوبیتی که در جامعهی مصر دارند میتوانند با اکثریتی منسجم جامعه را اداره نمایند. در ضمن به رغم تمامی ایرادات وارده بر حاکمیت استبدادی مصر در کشتار؛ اسارت و بستن رسانهها؛ اجازهی تحصن و اعتراض خیابانی وجود داشته و شبکههایی هم اتفاقات را به سراسر جهان مخابره مینمایند. در ضمن اجازه و توان ابراز اندیشه و نظر به دلیل شبه انقلاب سال۲۰۱۱ برای آحاد جامعه وجود دارد. (چنین آزادیهایی بیشتر ناشی از پایبندی و تعهد ارتش به همپیمانان خارجی و داخلیش و جهت عوام فریبی است نه به دلیل داشتن وجدان اخلاقی سران ارتش)
علاوه بر آنچه بیان شد عدم موضعگیری روشن و آشکار پارهای از علمایی که نامشان برده شد میتواند به یکی از دلایل زیر باشد:
_ به دلیل سابقهی اندک تشکیلات حزبی و مشارکت سیاسی (حزب نور) دچار اشتباه محاسباتی شده و هنوز به عمق فاجعه پینبردهاند و هنوز قضایا را نه تقابل اسلام و علمانیت نافی دین بلکه آن را جنگ قدرت اخوان و ارتش دانسته و به دلیل تفاوتی که از نظر رویکرد سیاسی با اخوان دارند منتظر فرصتی هستند تا از خلاء نبود آنان استفاده نموده و خود بازیگر صحنهی سیاسی باشند که چنین رویکردی اشکالات اساسی به آن وارد است. به طور حتم وقتی احزاب لیبرال و ارتش نمیتوانند میانهروی اخوان را تحمل کنند به طریق اولی تحمل سلفیها برایشان دشوارتر است. در ضمن نصوص بیشماری از متون دینی که دعوت به ظلم ستیزی؛ حمایت از مظلوم (کسی که فریاد مظلومی را اجابت نکند مسلمان نیست.) و امر به معروف و نهی از منکر با دست و زبان و قلب مینماید به عنوان اشکالات بر سر این رویکرد هستند. در ضمن اگر آنچه را در مصر روی میدهد به یک دعوای سیاسی بین دو حزب تقلیل بدهیم (که در صحنهی عمل به هیچ وجه این گونه نیست) بر اساس قاعدهی اخف ضررین و دفع افسد به فاسد هیچ مسلمان عاقلی اخوان را در جایگاه افسد قرار نمیدهد.
_ این افراد و گروهها گوش به فرمان حکام خلیج بوده و به دلیل ارتزاق از آنها خواستههای آنان را در مصر پیاده مینمایند. از آنجایی که موضع حکام خلیج در برابر کودتا کاملاً روشن و آشکار است؛ تبعیت این علما از این حکام درجهی ایشان را به سطح علمای درباری تنزل داده که مصلحت حکام را بر مصالح اسلام و امت اسلام ترجیح میدهند.
_ چنین علما و احزابی تاب تحمل آن را ندارند که در رابعه حضور یافته و تحت تنظیمات اخوان قرار گیرند و یا ممکن است برخی از آنها به دلیل فهم ناقصی که از متون دینی دارند اصولاً تظاهرات خیابانی و برنامههایی که در رابعه اجرا میشود را بدعتی آن قدر خطرناک تصور نمایند که به خاطر ترک آن حاضرند بر ظلم ظالم و آه و فغان مظلوم چشم بپوشند. در هر صورت این افراد به دلیل فاصله گرفتن از کودتاچیان و محکومیت ضمنی ایشان در پارهای مورد به هیچ وجه با شیخ و مفتی الازهر (مفتی ارتش) و سایر علمایی که با کودتاچیان هم کاسهاند قابل مقایسه نبوده و ان شاءالله که راه صواب را بپیمایند.
علمای ربانی:
این علما در سایهی نظم؛ انضباط و قوانین حاکم بر این کرهی خاکی به وجود خالق حکیم و توانا پیبرده و در سایهی فهم و شناخت صحیح از او و ایمان و باور به جنبههای مختلف توحید؛ ترس و خوف از مخلوقات نمیتوانند سد و مانعی در برابر جهتگیری صحیح توحیدیشان ایجاد کند. چنین علمایی در سایهی فهم درست از بینش و اعتقادات و احکام قرآنی _محکم و متشابه؛ انواع نصوص، ناسخ و منسوخ و...– و توجه به مصالح پنجگانهی شریعت و فقه اولویات و موازنات و در نظر گرفتن استعداد و توانایی جوامع و شرایط زمانی و مکانی حاکم بر این جوامع جهت نیل به سعادت دنیوی و اخروی افراد نقشهی راه میریزد. علمایی که با امامت در آنچه اخذ میکنند و الگوی عملی در گفتار و کردارشان؛ علمدار شعایر و شرایع الهی در صحنهی اجتماعی بوده و رسالتشان را به نحو احسن به بشریت ارائه میدهند. چنین علمایی با تقدم علم درایت بر علم روایت؛ فهم جزئیات قبل از کلیات؛ مقدمات قبل از نتایج به بهانهی قدر و قضای الهی ترک اسباب ننموده و در بکارگیری اسباب از چارچوب تجربه و وحی الهی فراتر قدم نمیگذارند. از دستاوردهای نوین بشری در زمینهی علوم تجربی و انسانی بهره گرفته و آن را در خدمت هدف والای خویش به کار میگیرند. بر اساس پایبندی به دو اصل تخصص و تعهد و تقسیم کار عدهای در بیمارستان میدانی به طبابت و مداوای مصدومان میپردازند؛ جمعی از طریق بیانات روشنگرانه به تبیین مواضع و دیدگاهها پرداخته و در میدان رقابت و جنگ رسانهای؛ هم رقیب را تحت فشار قرار میدهند و هم به شبهات و ایرادات آنان پاسخ میگویند؛ جمعی از طرق شعر، نقاشی؛ ساخت سرودهای دینی و ملی و... وارد صحنه میشوند. علمای واقعی بین فرض، واجب، مستحب و... فرق نهاده و به بهانهی اعتکاف در مسجد، میادین را ترک نکرده، به بهانهی بدعت با هر عمل تازه و نوظهوری مخالفت نمیکنند. (تظاهرات خیابانی) بلکه در زمین دشمن و از طریق اصول و مبانیاش به جنگش میرود. (نصب پردهای با عنوان دیموکراتیه در صحن رابعه)
اینها و بسیاری دیگر از اعمال و گفتارها که حتی ممکن است توسط عوام انجام پذیرد معنای عملی این آیهی پروردگار است که میفرماید:
(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ)[انفال:۶۰]، برای (مبارزه با) آنان تا آنجا که میتوانید نیروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسبهای ورزیده آماده سازید تا بدان دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمیشناسید و خداوند آنان را میشناسد. هر آنچه را در راه خدا صرف کنید؛ پاداش آن به تمام و کمال به شما داده میشود و هیچ گونه ستمی نمیبینید.
آری به کارگیری اسباب براساس شرایط زمانی و مکانی متفاوت بوده و از آماده نمودن اسبهای ورزیده در زندگی قبیلهای و جنگهای ابتدایی زمان پیامبر-صلی الله علیه وسلم- تا جنگ رسانهای؛ بلند نمودن شعار در میادین و خیابانها و نوشتن مقاله و کتابی در عصر حاضر را شامل میشود. مهم آنکه نتیجه مورد نظر که همان ترساندن دشمنان خدا و خلق خداست محقق گردد. همهی تلاشهایی که در راستای این ترساندن از سوی عوام و غیر آن صورت پذیرد جهادی در راه پروردگار یکتاست. اگر چنان چه به کارگیری این اسباب و تمام توان و قوهی جامعه به خصوص تظاهرات مسالمتآمیز مصر یان باعث ایجاد ترس و لرز در دشمنان پیدا و پنهان میگردد؛ ترسی که ایشان را به تکاپو انداخته تا به هر شیوهای به آن پایان دهند دنیا بداند که مسلمانان مصر و هم کیشان آنها در اقصی نقاط جهان ارهابی هستند و تنها مسلمانانی ارهابی به حساب نمیآیند که به طمع کسب نان و حفظ جان دست در دست رأس هرم قدرت اجتماعی گذاشتهاند.
۱) لازم است نگاهی به گزارشهای حسیب عمار یکی از خبرنگاران بیبی سی در مصر داشته باشم که در چندین نوبت به خصوص در برنامهی دوشنبهی نوبت شما با تأکید _خطاب به مسلمین_ تعداد حامیان ارتش را به مراتب بیشتر از حامیان مرسی میدانست. خبرنگاری که متأسفانه با موضع گیریهای جانبدارانهاش در قضایای مصر خشم بسیاری را برانگیخته و باعث ناراحتی جمع کثیری از دوستان شده است:
ا- داستان حسیب؛ داستان دو نفری است (مثلاً دو ایرانی) که پس از بازگشت از کشوری؛ یکی از مساجد و صفوف نمازگزارانش تعریف میکند و دیگری از رقاص خانهها و محافل شرابخواری آن کشور. یکی همهی مردمان آن کشور را مؤمنانی متعهد میبیند و دیگری افرادی خوشگذران.
۲- ایشان با چه معیاری این گونه دقیق شمارش را انجام داده که با تأکید در چندین نوبت بر آن پافشاری میکند. اگر ملاک صندوق آراست که در انتخابات پنج نوبت پشت سر هم گذشته خلاف آن را ثابت شده است و اگر وسیلهی نوینی جهت وزن اجتماعی احزاب و گروهها کشف و یا اختراع نموده است آن را در اختیار سازمان ملل و سایر محافل قرار دهند تا از این به بعد جهت توجیه کودتا و یا حتی انتخاب حاکم سیاسی و مشروعت مردمی در دموکراسی نوین از آن به جای صندوق آرا استفاده نمایند.
۳- این خبرنگار افغانی بایستی بدانند که مصر تنها قاهره نیست و مرسی هم تنها رئیسجمهور قاهره نبوده که تجمعات خیابانی قاهره سرنوشت سیاسی کشوری را رقم زند. (انتخابات دورههای قبل نشان داد که به دلیل بافت جمعیتی قاهره؛ غیراسلامگرایان در اکثریت شکننده قرار دارند. اگر ایشان برای لحظاتی سور و بزم و ساندیسهای اهدایی ارتش در میدان تحریر را ترک و سری به سایر میادین و حتی شهرهای مختلف مصر میزد این گونه قاطعانه و سرمستانه قضاوت نمیکرد. در ضمن ایشان کاش به جای مصاحبه با محمد الظواهری (برادر ایمن الظواهری رهبر القاعده) و پخش آن در بیبی سی و یونس مخیون یکی از سران حزب نور؛ جوانان ۶آوریل و گروه تمرد برای یک بار هم با یکی از اعضا و سخنگویان اخوان و سایر احزاب اسلامی با فکر میانهروی مصاحبه مینمود و پاسخ بسیاری از شبهات را از زبان ایشان به مخاطبان منتقل مینمود و کاش مخاطبان بیبیسی و سایر رسانهها از حالت تک منبعی در آمده و به جای اینکه عقولشان را در اختیار خبرنگاران و مفسران این رسانه قرار دهند و تبدیل به بلندگویی جهت انتقال افکار ایشان شوند؛ میاندیشیدند و براساس منابع مختلف در مورد قضایا قضاوت مینمودند.)
۴- نگاهی به ترکیب جمعیتی فراوان حامیان ارتش (به قول حسیب عمار)؛ از شادی حسیب کم نموده و فخرفروشی ایشان به فراوانی حامیان ارتش را تعدیل مینماید.
الف) اکثریت آنها به دلیل عدم پایبندی به اصول و مبانی خویش دچار نوعی نفاق هستند.
ب) تنها دشمنی با اسلام و اخوان آنها را در کنار هم نشانده و بزودی یا از دور هم پراکنده میشوند و یا باید همچنان به نفاقشان ادامه دهند.
ج) بخش زیادی از آنها جزء باقی ماندههای حسنی مبارک؛ اراذل و اوباش و چاقوکشان آن دوران ننگین هستند که قبلاً هم به احمد شفیق رأی داده بودند. به طور حتم وجود چنین افرادی در جمعی جزء برای خبرنگاران مغرض برای کس دیگری جای افتخار و فخرفروشی نیست.
د) این افراد مدام در حال ریزش هستند و هر روز پس از عملکرد ارتش و شفاف شدن جوانب کودتا از تعدادشان کاسته میشود. (فاصله گرفتن حزب نور؛ مصر قویه و جمعی از جوانان ۶آوریل)
۵- آنچه در قضیهی مصر مطرح است دفاع از حقی است که با رجوع به صندوق رأی به دست آمده نه لشکرکشی خیابانی و نمایاندن تعداد. وگرنه طبق آموزههای قرآنی همواره اهل حق در اقلیت بودهاند و هستند. اکثریت افراد جامعه در بسیاری از ادوار تاریخی با پیامبران همراهی ننموده و با آنان نبودهاند. بدون تعارف بایستی بیان داشت که بسیاری از مردم مصر شایستهی ریاستجمهوری افرادی چون محمد مرسی نیستند؛ زیرا استبداد و دیکتاتوری آنان را چنان رام نموده و به آن خو گرفتهاند؛ قدرت طلبی و هوس خواهی و تعصب جاهلانه چنان بر عقلانیتشان سایه افکنده که برای زیستن در سایهی آزادی و پیام سعادت بخش اسلام هنوز آمادگی لازم را کسب نکردهاند؛ همان گونه که اجدادشان پس از سالها زیستن در سایهی دیکتاتوری فرعون پس از رهایی و عبور از رودخانه با روی آوردن به گوساله پرستی و انواع و اقسام نمادهای شرکآمیز مرارتهای فراوانی را بر موسی (رض) تحمیل نمودند.
۶- همیشه قیاس را بایستی در شرایط یکسان انجام داد. چگونه میتوان جمعی را که با تخدیر رسانهای؛ برای رقص و پایکوبی در مکانی حاضر شده و با شربت و افطاری از آنها پذیرایی میگردد با جمعی که با گلوله و انواع گازهای اختناقی و اشکآور از آنها پذیرایی شده و تمام منابع اطلاع رسانیشان قطع شده و تنها به جهت دفاع از حق و آرمانهایی که بدان پایبند هستند مقایسه نمود.
۷- احتمال دارد که حقد و کینهی این خبرنگار افغانی نسبت به اسلام ناشی از سالها تجربهی اسلام طالبانی باشد که ای کاش ایشان به جای ظاهر بینی و قضاوت براساس عملکرد جمعی از مسلمانان (که رویکرد تمام مخالفان اسلام است) مستقیماً به متون دینی مسلمین و کتابهای معتبر اسلامی مراجعه میکردند.
۲) آن گونه که این روزها در شبکههای مختلف رسانهای به مخاطبان القا میشود محمد مرسی آدم بسیار خطرناکی (خطرناکتر از بن لادن) بوده که اگر یک روز دیگر بر مسند قدرت میماند نظم جهانی برهم میخورد؛ فاتحه صلح بین اسراییل و فلسطین برای همیشه خوانده شده و کشوری به نام اسراییل باقی نمیماند؛ چه بسا به زودی یازده سپتامبر دیگری به وسیلهی ایشان خلق میشد؛ طالبان بر افغانستان سیطرهی یافته و جنگ جهانی دیگری در راه بود. همهی مصریان هم یا سنگسار میشدند و یا دست بریده در زیر تازیانههای شلاق سرخ و کبود میگشتند؛ مسعود بارزانی هم نمیتوانست دو سال ریاست خویش را تمدید کند؛ به دلیل آلودگی هوا و افزایش دی اکسیدکربن؛ یخهای قطبی ذوب؛ لایهی اوزون پاره شده و حیات جمعی در این کرهی خاکی به خطر میافتد و چه بسا انقراض گروهی دیگری در راه بود. اخوان هم؛ جماعتی است مخوف با فعالیتهای زیر زمینی که افرادش در زیر زمین منازلشان مشغول ساخت انواع بمب مختلف بوده و نقشه ترور و کشتار جهانیان را در همان منازل طرح ریزی میکنند. نقشههایی که سازمانهای موساد؛ سیا؛ گروههای مافیایی و ببرهای تامیل از آن در جهت اهداف خویش بهره میبرند. این جماعت درصدد بود از طریق اسلام سیاسی و صدور آن به سراسر جهان نسل بشریت را منقرض نماید. خلاصه ارتش مصر؛ جهان را از فاجعه بزرگی که در راه بود و حیات نباتات؛ حیوانات و انسانها را تهدید میکرد نجات داد.
۳) ویدئویی تحت عنوان اجتماع القوی المدنیه جهت تعدیل الدستور در مصر برروی شبکهها قرار گرفته که در صحن رابعه هم دوشنبه شب پخش شد که در آن شرکت کنندگان در اجتماع؛ ضمن تاختن بر قانون اساسی تصویب شده در زمان مرسی خواهان حذف اسلام سیاسی و حتی برخی احزاب متحد خویش جهت کودتا شدهاند. در این ویدئو فردی به نام حلمی النمیم مصر را بالفطره علمانی دانسته و ریختن خون بیشتر را در راستای استقرار دموکراسی جایز میداند و کودتای نظامی را فرصتی مبارک و خوش یمن جهت حذف اسلام سیاسی میداند.
نظرات
م.آزاد
12 مرداد 1392 - 09:21متفکر شهیر: سیدقطب رحمة الله علیه. برده صفتان از هر نوع آزادی گریزانند. اگر یکی از مالکان طردشان کند دنبال مالک دیگری برای خود می گردند چرا که در نهادشان احتیاج فراوانی به بردگی هست. اینان حس هفتم و .. را دارند. حسی همچون ذلت پذیری و باید آن را ارضاء کنند. اگر کسی به بردگی نگیردشان احساس می کنند چیزی کم دارند و خود را بر آستانه دروازه ها می افکنند و به آن چنگ می زنند و حتی منتظر اشاره آقای خانه نمی مانند و در برابرش به سجده می افتند ...
بدوننام
12 مرداد 1392 - 07:37باسلام وخسته نباشید بسیار عالی وبجا بود
عبدالله
12 مرداد 1392 - 11:34کاش علمای ایران که بر مرگ حسن شحاته مرثیه سرایی می کردند بر کشتار مسلمانان مصر نظری می دادند.
اردلان
14 مرداد 1392 - 02:59به نظر من اخوان باید از این مسایل درس بگیرد وبداند که همیشه اعتدال و میانه روی جوابگو نیست محمد مرسی اگر سیاست مدار قهاری بود باید در این مدت یه جوری زیر پای ارتش را خالی میکرد وبه جای اینکه در اولین سفرش که به عربستان رفت با کشورهای دیگر منطقه مثل ایران خوبتر تا میکرد نه اینکه چهار ساعته اومد ایران وبدون هیچ مذاکره ای رفت ادم درسیاست بعضی اوقات مجبوره زیاد صادق نباشه
دوستدار علمای ربانی
15 مرداد 1392 - 11:30به هیچ وجه نمی توان دکتر قرضاوی را به عنوان عالمی ربانی نادیده گرفت که همیشه با موضع گیری به جا در جبهه حق قرار می گیرند. خداوند به ایشان وسایر علمای ربانی طول عمر با عزت عنایت فرماید.
ارهاب دشمنان خدا
15 مرداد 1392 - 11:36استاد شهید ناصر سبحانی هم یکی از علمای ربانی بودند که خیلی زود با خزان عمرش از وجود فیزیکیش محروم گشتیم ولی بیانات و سخنرانی های باارزش ایشان در بین ماست که امیدوارم از آن نهایت استفاده را ببریم.